نویسنده، روزنامهنگار و معلم؛
هوشنگ گلشیری و میراثی که برای ادبیات ایران به یادگار گذاشت
اختصاصی جارستان: هوشنگ گلشیری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات داستانی معاصر ایران در۱۶ خرداد ۱۳۷۹، در بیمارستان «ایرانمهر» تهران در ۶۳ سالگی درگذشت.
هوشنگ گلشیری از انگشتشمار اسامی پرآوازه ادبیات داستانی معاصر ایران است، اما نام او با جریان روشنفکری ایران نیز پیوندی ناگسستنی دارد. او متولد ۲۵ اسفند ۱۳۱۶ در اصفهان است.
گلشیریِ داستاننویس و گلشیریِ روشنفکر، ارتباطی درهمتنیده با یکدیگر دارند. قلم و رفتار او بهمثابه یک روشنفکر در برخوردش با ادبیات و روایت داستان آشکارا تجلی یافته است.
گلشیری در مقام مدرس و روزنامهنگار
خواستگاه هوشنگ گلشیری به فرهنگ و آموزش گره خورده بود. گلشیری اولین قدمهایش را، بهعنوان معلمی که وظیفه آموزش شاگردانی را به عهده داشت، برداشت و این روند تا روزهای آخر عمرش نیز ادامهدار بود. گلشیری از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ به دعوت «بهرام بیضایی» در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران استادی کرد.
او از جوانی همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و برخی از آثارش را در نشریاتی مانند فردوسی، پیام نوین و کیهان هفته به چاپ رساند. گلشیری در تابستان۱۳۷۷، سردبیری ماهنامه ادبی «کارنامه» را بر عهده گرفت و نخستین شماره آن را در دی ماه همان سال منتشر کرد. این مجله پایگاهی بود برای نویسندگانی که در دهه پیشین امکان انتشار آثار خود را نداشتند.
«بر روی شانه گذشتگان ایستادن»
روایت منسجم، نگاه مرجعپذیر و ریشهدار در دانش نقد ادبی، توجه به متن و نه حاشیه از شاخصههای این نویسنده اصفهانی بود که در داستانها، یادداشتها و نقدهایش مشهود است. میل به یادگیری او همزمان با معلمی، خصلتی بود که از همان نحله روشنفکری و عقیده به متوسط نماندن برآمده بود.
از بارزترین ویژگیهای رفتاری گلشیری، چه در مقام نویسنده و چه منتقد، عدم انکار پیشینیان بود، آنگونهکه میان شاگردان، حلقه نزدیکان و در سخنرانیهایش از عبارتی همچون «بر روی شانه گذشتگان ایستادن» استفاده میکرد؛ که تا همین امروز نیز استفاده میشود.
او در محافل گوناگون و حتی در مراسم ختم «بهرام صادقی» اذعان میکرد که در ساخت شخصیتهای کارمند خود بر شانههای بهرام صادقی ایستاده است. از تأثیر صادق هدایت بر کار خود میگفت؛ اینکه رمان «شازده احتجاب»، در عین هویت مستقلی که دارد، انگار که عناصر «بوف کور» را در تاریخی دیگر اعتلا میبخشد.
گلشیری این زنجیره ادبی را در پیوند با متون کهن تعریف میکرد. قطع نشدن ارتباط با پیش از خود در راستای نقد آنهاست و طبیعتاً در نقد این آثار، به تاریخ و دورههای ادبی هم نظر دارد. برای مثال، باز هم در آثار خود او میتوان اقتباس از شیوه روایت در «فرج بعد از شدت» ابو علی محسن تنوخی را در «دست تاریک، دست روشن» گلشیری هم مشاهده کرد.
میراث هوشنگ گلشیری برای ادبیات معاصر ایران
نامهایی مانند کورش اسدی، ابوتراب خسروی، رضا فرخفال، حسین مرتضاییان آبکنار، حسین سناپور، شهلا پروینروح و اسامی بیشمار دیگرا، همگی همراه گلشیری مشق داستان میکردند. فراوانی سبک و شیوه نگارش این افراد به حدی منحصربهفرد و متفاوت است که میتوان از آن بهعنوان مظهر آزادمنشی هوشنگ گلشیری در ساحت جلسات ادبی خود یاد کرد.
وسواس گلشیری در حوزه زبان داستان و انتخاب واژگان بر کسی پوشیده نیست. گلشیری گاه در پیچاپیچیِ زبان و فرم داستان به افراط میرسید که نمونه آن را میتوان در داستان «دخمهای برای سمور آبی» دید که ادای دینی به «سهقطره خون» صادق هدایت بود.
حتی معروفترین داستان او «شازده احتجاب» که به قول خودش «خوشاقبالترین اثرش» بود نیز به دلایل گوناگون، ازجمله نثر خاص گلشیری، برای برخی از خوانندگان، به خصوص غیرنخبه اثری سختخوان و دور از دسترس به شمار میرود.
نقد دیگری که برخی نویسندگان و منتقدان به هوشنگ گلشیری وارد میکنند، قهرمانهای اغلب یکجور و نوعاً برگرفته از شخصیت خود اوست؛ مردانی معلم یا روشنفکر یا شاعر یا نقاش.
فقدان نسبی تنوع در قهرمانان داستانهای گلشیری این تصور را قویتر میکند که او در تمام آنها بخشی از خود را کاشته و قصههای او عموماً حدیثنفسی از خودش در جامعه است.
برچسب ها :ادبیات ، جارستان ، خبر رشت ، خبر گیلان ، رشت ، رشت_سحرخیزفومنی ، روزنامه نگار ، روشنفکر ، سحرخیز_رشت ، سحرخیز_وکیل ، علیرضا_سحرخیز ، گیلان ، هوشنگ گلشیری ، وکیل_سحرخیز ، وکیل_علیرضا_سحرخیز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰